خواجهی سرشناس تاریخ ایران!
در طول تاریخ غنی ایران بزرگ، چه در دوران باستان و چه در دوران اسلامی، مردان و زنانی میزیستهاند، که به این خاک خدمت کرده و درخشیدهاند. نظامیان، دانشمندان، پزشکان، شاعران، نویسندگان و بسیاری دیگر که برخی با دلاوریهایشان حافظ خاک و تمامیت ارضی این مرزوبوم بوده و برخی نیز با روشنفکری و دانش والای خود، فرهنگ غنی ایرانی را از حوادث مختلف تاریخی، مصون نگه داشتهاند. 28 مهرماه، مصادف است با درگذشت دو دانشمند ایرانی که پس از گذشت حدود 10 قرن، نام و آوازهشان نهتنها در ایران، که در جهان پیچیده است؛ محمدزکریا رازی و خواجه نظامالملک توسی.
در این نوشته، با وزیری آشنا خواهید شد که با سیاست و کیاست، در طول حدود 30 سال، ایران را به اوج قدرت رساند.
خواجه نظامالملک توسی، وزیر نیرومند سلجوقیان!
ابوعلی حسن پسر ابوالحسن علی پسر اسحاق پسر عباس توسی که همه با نام خواجه نظامالملک توسی او را میشناسند، از چهرههای برجستهی تاریخ ایران در دورهی اسلامیست. او در سال 397 خورشیدی در روستای نوغانِ توس زاده شد. پدرش یکی از دولتمردان عصر سلطانمحمود غزنوی بود. خواجه پس از شکست سلطانمسعود غزنوی از طغرلبیگ سلجوقی در نبرد دندانقان (8 خرداد 419)، به دستگاه سلجوقیان پیوست. پس از آن، مورد آزار و اذیت استادش، ابوعلیبنشاذان قرار گرفت و به همین علت به مرو رفت. آنجا به مدت ده سال در دستگاه چغریبیگ (برادر طغرلبیگ، موسس دودمان سلجوقیان) خدمت کرد. پس از مرگ طغرل، چون او پسری نداشت، اَلبارسلان (پسر چغریبیگ) به حکومت رسید. اَلبارسلان، عمیدالملک کُندُری را از وزارت برکنار کرد و خواجه را به جای او نشاند. گفتهاند که خواجه نظامالملک، البارسلان را برای برکناری عمیدالملک، تحریک کرده است. خواجه در طول حدود 30 سال وزارت مقتدرانه در دستگاه البارسلان و ملکشاه سلجوقی، خدمات بسیاری به ایران و جهان روا داشت و سلجوقیان نیز در دورهی وزارت او، به اوج قدرت رسیدند. خواجه به امور نظامی امپراتوری سلجوقی نیز سامان بخشید. او خود در بعضی از جنگها شرکت میکرد. نتیجهی این تلاشها، پهناوری سرزمین ایران در زمان سلجوقیان بود که از کاشغر در شرق تا دریای مدیترانه در غرب را در بر میگرفت. خواجه همچنین در زمینههای علمی فعالیت داشت و در تنظیم تقویم جلالی، با خیام نیشابوری همکاری میکرد. او پیرو مذهب سنی شافعی بود و به این مذهب سخت دلبستگی داشت.
خواجه نظامالملک، مدارسی را تاسیس کرد که بعدها به نام او، «نظامیه» نام گرفت. مدارسی که برخی آن را پایه و اساس دانشگاههای امروزی میدانند. این مدارس در شهرهای بزرگ آن دوران مانند بغداد، نیشابور، اصفهان، هرات، بلخ، مرو، موصل و بصره تاسیس شد. در مدارس نظامیه، دروس فقه، حدیث، تفسیر، علوم ادبی، ریاضیات، طب، حکمت و... تدریس میشد. کسانی که در این مدارس تحصیل و تدریس میکردند، هر یک دارای حجرهای جداگانه بوده و مقرری ماهیانه دریافت میکردند. همچنین هر یک از این مدارس در شهرهای گوناگون، دارای کتابخانهای بزرگ و معتبر بود.
از استادان بزرگ این مدارس، امامالحرمین جوینی و ابوالحسن واحدی را میتوان نام برد. امامالحرمین در طول حدود 20 سال تدریس در نظامیهی نیشابور، شاگردانی مانند اماممحمد غزالی، فیلسوف و صوفی مشهور را تربیت کرد. از دیگر فارغالتحصیلان نظامیهها، میتوان به سعدی شیرازی، قطبالدین شیرازی، عطار نیشابوری، حکیم عمرخیام، شهابالدین عمر سهروردی و اوحدالدین انوری اشاره کرد. بعدها به تقلید از خواجه نظامالملک، مدارس زیادی توسط وزیران مختلف تاسیس شد، اما هیچکدام به گستردگی مدارس نظامیه نبودند.
خواجه نظامالملک توسی را به عنوان یک نویسنده نیز میشناسند. کتاب او، «سیرالملوک» نام دارد و از متون مهم تاریخی و ادبی سدهی پنجم هجریست که به نثری ساده، اما محکم و ادبی نوشته شده است. در تمام نسخههای خطی و در اغلب کتابهای تاریخی، نام سیرالملوک قید شده و نام سیاستنامه که در زمانهای اخیر رواج یافته است، اصالت ندارد. این کتاب مشتمل بر موضوعات حکومتی، سیاسی و اجتماعی دورهی سلجوقیان است و در آن، مطالبی دربارهی وضع حکومت، سازمان اداری، طبقات اجتماعی و آداب و رسوم آن روزگار نوشته شده است. شیوهی نگارش کتاب، بسیار ساده و روان است و کسی که به سبک نوشتاری کهن هم خو نداشته باشد، میتواند مفهوم مطالب را دریابد.
دلیل تالیف کتاب اینگونه است که ملکشاه سلجوقی در اواخر سلطنت خود، از چند تن از وزیران خود خواست که در باب کشورداری و رسوم پادشاهان گذشتهی سلجوقی، همچنین کیفیت امور جاری مملکت و کمبودها تفکر کرده و دریافتهای خود را بنویسند تا پادشاه برای رفع آنها اقدام کند. همهی وزیران نوشتند و ملکشاه، نوشتهی خواجه را بهتر پسندید و او را مامور اتمام آن کار کرد. این کتاب ابتدا 39 باب داشت، اما 11 باب دیگر نیز در ادامه به آن افزوده شد و به 50 باب رسید. خواجه پس از اتمام کتاب، آن را به محمد مغربی (کاتب خصوصی ملکشاه) سپرد و او کتاب را در دورهی سلطنت محمدبنملکشاه، منتشر کرد. به اعتقاد مجتبی مینوی، حتی اولین نسخهای که توسط محمد مغربی منتشر شد هم عاری از دخل و تصرف نبوده و تا زمان حاضر، کاتبان هرچه توانستهاند، آن را تغییر دادهاند.
علاوه بر سیرالملوک، دو نوشتهی دیگر نیز از خواجه نظامالملک به جا مانده است که به نام «وصایای نظامالملک» معروفاند. یکی دارای پند و اندرزهای دینی و اخلاقیست و دیگری، شامل روش حکومت و ادارهی امور مردم میشود. مخاطب این دو نوشته، فخرالملک و مویدالملک، پسران خواجه هستند.
یکی دیگر از موارد قابلتوجه در مورد خواجه نظامالملک، داستان «سه یار دبستانی» میباشد. طبق این داستان، خواجه نظامالملک، حکیم عمرخیام (شاعر بزرگ) و حسن صباح (پایهگذار دولت اسماعیلیان) در کودکی در یک مکتبخانه در شهر نیشابور درس میخواندند و با هم دوست بودند. آنها با هم پیمان میبندند و سوگند یاد میکنند که در آینده، هر یک از آنها که زودتر به مقام و منزلتی رسید، دست دو فرد دیگر را نیز بگیرد. از میان آنان، خواجه زودتر از همه به موقعیتی دست یافت و به عهد خود وفا کرد. او برای خیام جیرهای دائمی از خزانهی نیشابور تعیین کرد و حسن صباح را نیز به دربار سلجوقی معرفی نمود. البته این داستان، با توجه به اختلاف سنی این سه نفر، بیشتر به افسانه میماند تا واقعیت. خواجه نظام الملک در سال 397 خورشیدی، عمرخیام در 427 خورشیدی و حسن صباح نیز در 429 خورشیدی زاده شدهاند.
در واپسین سالهای سلطنت ملکشاه سلجوقی، بین او و خواجه اختلاف افتاد. این اختلافات در نهایت موجب برکناری خواجه از وزارت و سپس مرگ مشکوک او شد. خواجه در 28 مهر 471، در حالی که با اردوی شاهی از اصفهان به بغداد میرفت، در حوالی بروجرد با ضربهی کاردی بر سینهاش کشته شد. قاتل او، بوطاهر ارانی نام داشت و در زمان قتل خواجه، لباس صوفیان را پوشیده بود. برخی گفتهاند که خواجه به دست فداییان اسماعیلیه و مریدان حسن صباح کشته شد. گروهی نیز قتل وی را به گردن ملکشاه انداختند و چون ملکشاه 35 روز بعد در بغداد و به شکلی مرموز درگذشت، عدهای گفتند که غلامان نظامیه به انتقام قتل خواجه، ملکشاه را مسموم کردهاند. عدهای دیگر نیز ترکانخاتون (همسر ملکشاه) را سبب قتل خواجه دانستند. زیرا خواجه با ولیعهدی پسر او مخالف بود. پیکر خواجه را پس از مرگ، به اصفهان منتقل کرده و دفن نمودند. آرامگاه خواجه نظامالملک، اکنون در محلهی احمدآباد اصفهان قرار دارد و در تاریخ 15 دیماه 1310، با شمارهی 99 در فهرست آثار ملی ایران ثبت شده است.
نویسنده: مهدی فتاحی
© دبیرخانهی انجمن معرفی و حفظ آثار و بناهای تاریخی شهرستان گراش
منابع
- شعار، جعفر و روانپور، نرگس، گزیدهای از سیاستنامه و قابوسنامه، انتشارات دانشگاه پیامنور، تابستان 1380.
- تاریخ ایران و جهان 1، تهران، شرکت چاپ و نشر کتابهای درسی ایران، چاپ پانزدهاُم، 1393.
- تاریخ ادبیات ایران و جهان 1، تهران، شرکت چاپ و نشر کتابهای درسی ایران، 1392.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامهی دهخدا.
- صفحات مختلف دانشنامهی ویکیپدیا، www.wikipedia.org.
- ۰ نظر
- ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۶:۳۶