چشمهایت
- ۰ نظر
- ۱۰ فروردين ۹۵ ، ۱۳:۵۹
دلگیر شدم در عطش یار قدیمی
در حسرت آن دامن گلدار قدیمی
یادش به دلم تازه شده، ریشه دوانده
وقتی که شنیدم نفس تار قدیمی
هی خاطره... هی واهمه... هی دلهره... هی شور
دیوانه شدم چشمهی اشعار قدیمی
ابریست هوای دل تنگم و چه خوب است
یک بارش از این پهنهی سرشار قدیمی
.
.
اشغال مبادا بدنت ای گل بیخار!
دل صید نکن! مرز گهربار قدیمی
مهدی فتاحی
1394/12/6
النینو در راه است. جدای از خسارتهای جانی و مالی، نمیدانم مسئولان میراث فرهنگی تدبیری برای جلوگیری از آسیبرسانی این پدیده به آثار و بناهای تاریخی اندیشیدهاند یا نه. بههرحال، بناها نگراناند.
یک بنای شهیر تاریخی، در هیاهوی سرد بورانها
خم به طاق کمان نیاورده، تاب آورده صد زمستان را
تاب آورده زیر برف سرد، سقفهایش ولی ترک خوردهست
بعد سرما، تحمل گرما، تحت جبر طبیعت آنجا
.
.
"یک زمستان سخت در پیش است"، گفت و افزود مجری اخبار:
"یک زمستان سخت و بیمانند، یک زمستان برفوبارانزا"
توی فکری عمیق میلولید، سازهی کهنه - این غزلپرور -
دستهایش به آسمان رو زد، بود در گِل ولی کماکان پا
سازه حالا شدید میلرزد، او تصور نموده روزی را
زیر انواع مختلف از درد، فیالمثل سیل و باد و طوفان؛ با...
...با وجود تمام لرزشها، بذر امید در دلش پاشید
دلخوشیهای او فقط اینهاست، عِرق ملی، ستاد بحران، ما!
.
.
تا به پایان این غزل برسم، دستهایم تمام یخ زدهاند
تا نیایی همیشه میپویم، در خیابان شهر، یک نانوا
مهدی فتاحی
1394/8/10
امشب در عروسی پسرعمهام، خبر فوت دخترداییام رسید. این قطعه را همان موقع سرودم.
آتش به دلم چنگ زده، زار شدم، زار
پژمرد گل نرگس و غم ریخت به گلزار
آنسان که بلوری که شود سرد و سپس گرم
بد میشکند دل، که به عیش است عزادار
مهدی فتاحی
1394/6/14
مطلب وبلاگ دیگرم را هم بخوانید: