غزل ناقص
جمعه, ۱۹ تیر ۱۳۹۴، ۰۵:۵۵ ب.ظ
دو شب از شبهای قدر گذشته بود. با خودم گفتم بشینم یه غزل برای حال و هوای این شبها بگم. یک وزن دوستداشتنی رو انتخاب کردم، اما از پسش بر نیومدم. غزل ناقصم این بود:
دیدهی من، از غم تو، تر شده
در نظرم عشق چه بهتر شده!
دفتر اعمال پر از معصیت
هرچه که بوده، همه پرپر شده
از برکات شب قدر است، اگر
جان و تنم از تو منور شده...
مهدی فتاحی
1394/4/17
وقتی میخواستم یادداشتش کنم، توی قسمت توضیحات نوشتم:
«گفتم کمی غزل بسرایم، ولی نشد»
من تو شعرگویی نه دستی دارم نه تبحری ولی شعر خوانی رو دوست دارم و البته شما رو هم به خاطر تلاشی که در راه شعرگویی مخصوصاً شعرهای آیینی تحسین می کنم.
موفق باشید.