ناکجا

ناکجا

شعردوست و تاریخ‌دوستی که گاه دست در کار شاعران و تاریخ‌دانان می‌برد!

طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گراش» ثبت شده است

یار قدیمی

يكشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۴، ۱۱:۰۹ ق.ظ

دل‌گیر شدم در عطش یار قدیمی

در حسرت آن دامن گل‌دار قدیمی


یادش به دلم تازه شده، ریشه دوانده

وقتی که شنیدم نفس تار قدیمی


هی خاطره... هی واهمه... هی دلهره... هی شور

دیوانه شدم چشمه‌ی اشعار قدیمی


ابری‌ست هوای دل تنگم و چه خوب است

یک بارش از این پهنه‌ی سرشار قدیمی

.

.

اشغال مبادا بدنت ای گل بی‌خار!

دل صید نکن! مرز گهربار قدیمی



مهدی فتاحی

1394/12/6

  • مهدی فتاحی

خسته

جمعه, ۶ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۴۹ ب.ظ
این غزل را که نوشتم و منتشر کردم، همه نکوهش کردند که «چرا این همه ناامیدانه؟».
حال‌م در آن لحظه همین بود که در شعر می‌خوانید؛ اما گذرا بود و گذشت.


مانده‌ام بین عده‌ای بدخواه
بی‌صلابت، چنان که احمدشاه

منتظر مانده‌ام شبی برسد
وقت انجام کودتای سیاه1
.
.
خسته‌ام از حضور توخالی
خسته از عمق برکه‌ی بی‌ماه

از نگون‌بختی من است این‌که
بسته راه مرا رفیق راه

ای برادر! مرا به چاه انداز
ساربانا! نظر نکن بر چاه

حال من مثل حال محبوسی‌ست
بی‌رمق، گوشه‌گیر، تک، خودخواه

منتظر مانده‌ام شبی برسد
دستم از این جهان شود کوتاه...


مهدی فتاحی
1394/6/6


پی‌نوشت:
1- کودتای 3 اسفند 1299 علیه احمدشاه قاجار.
  • مهدی فتاحی

غزلی ناب بگویم!

سه شنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۵۳ ب.ظ
مستفعل مستفعل آن صورت ماه‌ات
مفعول مفاعیل دو چشمان سیاه‌ات

«بگذار زمان روی زمین بند نباشد»1
با معجزه‌ی ابرو و مژگان سپاه‌ات

آن صورت و این چشم و لب و ابرو و مژگان...
بی‌پرده بگویم که مرا کُشته نگاه‌ات

بی‌پرده که گفتم که مرا کُشته «نگاه‌ات»
الزام به «مو» نیست، تو بگذار کلاه‌ات

در فن غزل هرچه که گفتم به ثنای‌ات
زیبا شده هر واژه که افتاده به راه‌ات

تردید ندارم که تو خوبی و نجیبی
با رفتن و غایب شدن گاه‌به‌گاه‌ات!

در موقع رفتن تو اگر هیچ نگفتی
خوش باش، برو، حادثه‌ی عشق پناه‌ات

بنشینم و از نو غزلی ناب بگویم
یک‌آن تو بیایی و نگاه‌ام به نگاه‌ات...2


مهدی فتاحی
1394/4/28


پی‌نوشت:
1- رویا باقری.
2- برخی مضامین این غزل، از غزلی از خانم فاطمه مردانی برداشت شده است.


گل‌رخ
  • مهدی فتاحی