خبر
جمعه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۲۳ ب.ظ
پریشب (15 مرداد) وضو گرفتم؛ کتاب شعر، دفترچهی یادداشت و ارتباط با خدا را برداشتم، به همراه مداد و پاککن. بدون موبایل. بیخبر. از خانه زدم بیرون. پیاده راه افتادم سمت مکانی مقدس که جز با وضو نمیشد واردش شد. گلزار شهدا. ساعت حدود 9:30 شب. بالای آرامگاه داییام نشستم. توسل کردم به توسل، که بتوانم شعری متفاوت بنویسم. بعد توسل، چند رکعتی غزل خواندم و کارم را شروع کردم.
دیشب (16 مرداد) سالروز رسیدن خبر شهادت شهید علیاصغر درویشی (داییام) و شهید بهنام جمالی بود. شش بیت زیر، پیشکشیست به مادر شهید، مادربزرگ مهربانم، که دیشب منتشر کردم. خدا قبول کند انشاءالله.
شبی مثل امشب خبر میرسد
خبر ناگهان از سفر میرسد
خبر آمده تا که دلخون شوی
به پیشت ولی کماثر میرسد
و تنها زمان رسیدن به تو
سرشکی از آن چشم تر میرسد
خبر میرسد آن صنوبر پسر
به جنت، به پیش پدر میرسد
گذشت و گذشت و گذشت و گذشت
کنون نوزده سال سر میرسد
خبر میرسد اصغرت شد شهید
شبی مثل امشب خبر میرسد
مهدی فتاحی
1394/5/15
- ۴ نظر
- ۱۶ مرداد ۹۴ ، ۲۳:۲۳